مهیار

مهیار جان تا این لحظه 11 سال و 3 ماه و 4 روز سن دارد

واکسن شش ماهگیم رو زدم

واکسن شش ماهگیم رو زدم

عزیز دلم دیروز صبح ساعت نه و نیم بردیمت مرکز بهداشت جای خونمون اول بردنت قسمت وزن و قد و دور سرت رو اندازه بگیرن وزنت در طول دو ماه فقط نیم کیلو بیش تر شده بود خیلی کم اضافه شده ماه زیبای من الهی فدات شم خلاصه بعد از این کار ها بردمت واکسن بزننت یک واکس از پای سمت راست و یکی هم سمت چپ خیلی گریه کردی الهی مامان فدات شه هر چی درد هست تو وجود من اما این گریه هات رو نبینم یعنی این که هیچ دردی نداشته باشی که بخوای بخاطر اش گریه کنی شیرینکم حالا واکسن مال سلامتی ات هست. خلاصه آخر از این همه کار ها خانوم دکتر به شما جایزه یک مسواک انگشتی دادن البته هنوز هیچ دندونی در نیاوردی جمع اش میکنم که به زودی هر وقت دندون درآوردی با اون مسواک انگشتی خوشگل انشاالله دندونات رو مسواک بزنی عسلم خلاصه وقتی برگشتیم خونه قلت میزدی و میخزیدی منم هی شما رو دراز میکشوندم که پات درد نگیره اما باز دوباره قلت میزدی اما وقتی عصر شد یکم بی حال شدی و تب کردی برای همین بهت یکم استامینفن دادم که تب کم تر بشه راستی گلم دیگه باید کم کم دوره ی قطره آهن رو شروع کنم بهترینم،نفسم،ماه من،عزیزم،گلم،خوشگلم،مهربونم،شیرین تر از عسل،نازم،جیگرم و........خییییییییلی دوستت دارم هر چی بگم بازم کمه.
تاریخ : 06 شهریور 1392 - 00:23 | توسط : مامان مهیار کوچولو | بازدید : 1125 | موضوع : فتو بلاگ | 10 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام


مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی